جوکهای قزوینی : یک روز یک قزوینی میره خونه یک پولداره برای دزدی و 200 میلیون زنه یه قزوینی میره پیش دکتر و میگه به قزوینیه گفتند با نمونه جمله بساز ، اونم گفت : از یه قزوینی پرسیدند وصیتت چیه ؟ قزوینیه گفت : جنازه ام رو بسوزانید و با خاکسترش پودر بچه درست کنید دروازه ورودی قزوین نوشتن : خوش آمدید . دروازه خروجی نوشتن : خوشتون اومد؟؟ یکروز یه قزوینی یه پیرمرد رو میبره مهدکودک و میگه : لطفا این پیرمرد رو برام خرد کنید تو پلیس راه اتوبان قزوین یه کامیون رو نگه میدارن.میبینن شیشه سمت راننده بازه یه کونم ازش بیرونه!! خلاصه میرن جلو به راننده میگن که: مرتیکه فلان فلان شده.این چه وضع افتضاحیه!!! قزوینیه با تعجب میگه: کدام وضع بالام جان؟! مامورا شاکی میشن میگن خودتو به نفهمی نزن.این چیه از شیشه اومده بیرون؟!! قزوینیه میگه: شما هم منو ترسوندین! بالام جان این کان بچست!! گذاشتم تو راه تگری بشه بره قزوین بزنم
پول نقد دزدی میکنه و فرار میکنه
بعد زنگ میزنه به صابخونه و میگه بچه رو بیارین و
دویست میلیون رو ببرید
اقای دکتر خسته شدم ..شوهرم همیشه از عقب منو میکنه
دکتره میگه : این دفعه بگو حامله هستم و از عقب نمیشه
شب زنه به قزوینیه میگه : از عقب نمیشه .. حامله ام
قزوینی هم میگه خب از جلو میکنم
بعد از نیم ساعت قزوینیه شاکی میگه
بالام جان ... پس کون این بچه کو؟؟؟
مهمترین عضو بدن ، کونمونه
Design By : Pichak |