سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















سه تا ترک میخواستن حکم بازی کنن .. یه نفر کم داشتن
یکیشون میره دم پنجره میبینه غضنفر پایین واستاده و دستش هم تو جیبشه
میگه: آهای غضنفر بازی میکنی؟
میگه نه دارم میخارونمش


 


ترکه میخواسته در مصرف آب صرفه جویی کنه
میره زن حامله میگیره


 


یه شب تو کلانتری افسر نگهبان و استوار حوصله شون سر رفته بود
افسر نگهبان به استوار گفت برو یکی رو الکی بگیر بیار یه کم سره کارش بزاریم
استوار میره و یه ترکه رو میاره
افسر نگهبان میگه:این مرتیکه چیکار کرده؟
استوار میگه:تو قهوه خونه با چیزش داشت چای هم میزد
ترکه میگه:جناب سروان دروغ میگه
اولش مگه من خرم که با چیزم چای هم بزنم، چیزم میسوزه
دوما چیز من گنده است تو استکان چای نمیره
سوما باور نمیکنید؟جناب سروان بیا یه لیس بزن اگه شیرین بود منو بنداز زندون


 


یه روز یه ترکه 2 تا دزد میگیره . زنگ میزنه به 220


 


ترکه میمیره باباش رضایت نمیده


 


ترکه میره مسابقه بیست سوالی ، رفقاش از پشت صحنه بهش میگن که
جواب خیاره ،فقط تو زود نگو که ضایع نشه
خلاصه مسابقه شروع میشه و ترکه میپرسه:تو جیب جا میگیره؟
میگن : نه !      ترکه میگه: بابا عجب خیار گندهایه؟


 


به ترکه توپ فوتبال نشون دادن و گفتن : این چیه؟
طرف کلی فکر کرد و گفت : شطرنج گردالی


 


به ترکه میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو ؟
ترکه میگه : مامانتو


 


یکسال . یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه زنی میومده
مردم میرن پی ماجرا میبینن دسته ترکها تو کوچه بن بست گیر کرده


 


به ترکه میگن یه معما بگو
میگه اون چیه که درازه ، زرده ، موزه؟


 


یه ترکه پوست موز تو خیابون دید . بعد با خودش گفت : اه بازم بیاید بخورم زمین


 


یک روز یک ترکه اصلا هیچی حالیش نبوده و چشمو و گوشش بسته بوده به اسم احمد . خلاصه احمد ازدواج میکنه و یک زن میگیره به نام مریم . یک سال از ازدواجشون میگذره که مریم میبینه این احمد اصلا باهاش حال نمیکنه .  این موضوع رو به مادرش میگه و مادرش میگه تو لخت بشو و برو زیر پتو و بگو
احمد بیاد پتو رو از روت برداره وقتی ببینه لختی حتما میکند
مریم شب این کار رو میکنه و به احمد میگه تا بیاد و پتو رو از رویش برداره
خلاصه اینقدر مریم اصرار میکنه تا احمد میاد و پتو رو برمیداره و مریم رو
لخت میبینه و یه هو میگه: هو هو ... مریم دودول نداره


 


یه ترکه تو اتوبوس پشت سر یه خانوم ایستاده بود ، که یهو زنه برگشت و
محکم زد تو گوش ترکه . دو دقیقه بعد دوباره زنه برگشت و محکم زد تو گوش ترکه ! وقتی زنه پیاده شد ، یکی از ترکه پرسید که جریان چی بود ؟ ترکه گفت
وا... دیدم که مانتوش لای چاکش گیر کرده ، کشیدمش بیرون ، یه چک زد تو گوشم
دیدم از این کار ناراحت شده ، دوباره مانتوش رو گذاشتم لای چاکش ، که دوباره چک زد


 


به ترکه میگن باباتو بیشتر دوست داری یا مامانتو ؟
ترکه میگه : مامانتو


 


به ترکه میگن : از کجا میایی؟
ترکه میگه :رفته بودم مادرزنم رو خاک کنم
بهش میگن : چرا پس خونین و مالین شدی؟
ترکه میگه: خیلی مگاومت کرد


 


به ترکه میگن : شما فارسین ؟    میگه نه شما چشاتون قشنک میبینه


نوشته شده در چهارشنبه 90/3/25ساعت 8:33 عصر توسط اریا عزیزپور نظرات ( ) |


Design By : Pichak